بنر تاریخچه اقتصاد کلان بخش اول

تاریخچه اقتصاد کلان پیشرفته (بخش اول)

به نام خدا، به یاد خدا و برای خدا

 

میخواهم  بحث را با یک سوال شروع کنم .شما چقد به بازی فوتبال علاقه مند هستید؟شاید برایتان عجیب باشد که بین تمام مطالب اقتصادی فوتبال  چه جایگاهی میتواند داشته باشد.؟امیدوارم در پایان مطلب پاسخ این سوال را داده باشم.هر بازی قائده و قوانین و یک سری باید و نباید های مخصوص خود را دارد اگر ما بازی فوتبال را در نظر بگیریم ابتدا باید با قوانین ان اشنا باشیم به عنوان مثال باید با پا بازی کنیم و حق نداریم از دست استفاده کنیم یا این که  تعداد بازیکنان هر تیم باید ۱۱نفر باشد که یکی از انان دروازه بان است.بعد ازوضع قوائد و باید ها و نباید های بازی ما باید ساختار ها و نهاد هایی را ایجاد کنیم یعنی بستر سازی کنیم و زمین بازی را ایجاد کنیم وقتی بستر سازی انجام شد و بازی شروع شد و برخورد و رفتار بازیکنان را دیدیم وظیفه ما به عنوان مربی تحلیل و تبیین رفتاری ،تحلیل بازی بازیگران است.

اقتصاد مانند فوتبال

اقتصاد مانند فوتبال

 

اقتصاد هم مانند بازی فوتبال است .به طور کلی هر موضوع اقتصادی را میتوان در سه قالب بحث کرد:

۱)مکتب اقتصادی     ۲)نظام اقتصادی    ۳)علم اقتصادی

به عبارت دیگر یک موضوع اقتصادی یا ماهیت مکتب، نظام یا علم اقتصادی دارد،یعنی این سه عنصر در طول هم قرار دارند نه در عرض هم.حال هریک از این عبارات را شرح میدهیم.

مکتب اقتصادی،.مجموعه ای از باید ها و نباید ها است .برای پیاده سازی این باید ها و نباید ها ما بستر سازی نیاز داریم یعنی باید یک سری نهاد هایی را ایجاد کنیم که به آن نظام اقتصادی گفته میشود.بعد از نظام اقتصادی به علم اقتصاد میرسیم یعنی رفتار بازیگران را تحلیل میکنیم حال بازیگران اقتصادی چه کسانی هستند؟

اگر علم اقتصاد نتواند رفتار بازیگران را پیش بینی کند اقتصاد با بحران روبه رو میشود به عبارت دیگر دیگر وقتی یک مربی فوتبال نتواند رفتار

تا قبل از بحران ۱۹۳۰ تحلیل این  بود که اگر بازیکنان را به حال خودشان رها کنیم به نتیجه مطلوب خواهیم رسید به عبارت دیگرباتوجه به زمین بازی و بازی بازیگران، مصرف کنندگان تابع مطلوبیت و تولید کنندگان تابع سود را حداکثر میکنند.یعنی بازی بازیگران ،منجر به گل میشود و ما در اقتصاد به شرایط اشتغال کامل می رسیم و ما با هیچ بحرانی روبه رو نیستیم.این تحلیل که تا قبل از۱۹۳۰بر اقتصاد حاکم بوده تحلیل کلاسیک نئوکلاسیکی بود.

اقتصاد کلاسیک

آدام اسمیت

اقتصاد کلاسیک غالبا نخستین مکتب اقتصادی مدرن شناخته میشود .کلاسیک ها قوانین اقتصادی را تابع نظم و قوانین حاکم بر طبیعت می دانند چنانچه اعتقاد بر این بود که هیچ گونه دخالتی از سوی دولت در امور اقتصادی جامعه مجاز نیست زیرا انسان بطور غریزی به دنبال نفع شخصی است،به عبارتی اگر انسان در فعالیت های اقتصادی خود ازاد باشد خواهد توانست از مجموع فعالیت های خود نفع اجتماع و سعادت ان را تامین کند دقیق تر اینکه نظام حاکم بر بازار ازاد و عملکرد قیمت ها قادر خواهد بود تعادل عمومی اقتصاد را ایجاد کند.به عبارت دیگر اقتصاد دانان کلاسیک مدعی بودند که بازار های ازاد،وقتی در آن ها دخالتی صورت نگیرد ،خود را تنظیم میکند .ادام اسمیت به دست نامرئی      اشاره می کند که بدون نیاز به هرگونه  مداخله خارجی بازار ها را به سوی تعادل طبیعی حرکت می دهد.ثروت ملل ادام اسمیت در   ۱۷۷۶معمولا اغازاقتصاد کلاسیک قلمداد میشود.اگر بخواهم ساده بیان کنم از نظر کلاسیک ها اگر هرکسی بدنبال نفع شخصی خود باشد ناخوداگاه نفع جامعه میسر میشود.یعنی منفعت جامعه و فرد هماهنگ می باشد.اقتصاد کلاسیک چه در خصوص کالاها و چه در خصوص دستمزد ها قیمت ها را انعطاف پذیر فرض میکند.وبر اینکه عرضه تقاضای خود را ایجاد میکند که همان قانون سی است، تاکید دارد یعنی کل تولید ،درامدی ایجاد میکند که برای خرید همه تولید کافیست.

اقتصاد کینزی

جان مینارد کینز

در ۱۹۳۰ که اقتصاد سرمایه داری با بحران روبه رو میشود به عبارت دیگر نه تنها بازی منجر به گل نشد بلکه گل خورد .۶سال بعد یعنی در سال ۱۹۳۶ کینز با نوشتن کتابی به نام نظریه عمومی اشتغال پول بهره توضیح داد که چرا اقتصاد امریکا، اقتصاد غرب گل خورد یا با بحران روبه رو شد.اقتصاد کلان مدرن با نظریه پردازی کینز شروع شد.کینز دلیل بحران ۱۹۳۰را کمبود تقاضای  موثر میداند.

همانطور که  گفتیم مکتب و نظام و علم اقتصادی در طول هم دیگر هستند  یعنی تحلیل های رفتاری بستگی به مکتب و نظام مورد نظر دارد.به عنوان مثال در مکتب سرمایه داری که انسان به دنبال نفع شخصی است و مالکیت خصوصی است در مبانی فکری فلسفی مشخص است که اینها انسان را قائم به ذات میدانند یعنی انسان قادر به انجام هرکاری می باشد و عقل انسان در عرض عقل خداوند می باشد.کینز معتقد است وقتی ما به همچین انسانی اختیار میدهیم که در زمین بازی فعالیت کند،این انسان فقط منافع خود را در نظر دارد کینز اشاره به روح حیوانی دارد که بر این انسان غلبه دارد که این باعث میشود انسان فقط منافع شخصی خود را مدنظر داشته باشد. این باعث کمبود تقاضای کل در امریکا شد و اقتصاد را دچار بحران کرد.کینز می گوید در سال ۱۹۳۰ مردم به علت بدبینی به اینده تصمیم گرفتن پول را پیش خودشون نگه دارند تا بیشترین سود را داشته باشند و این باعث افزایش تقاضای پول شد (تقاضای پول عبارت است از مقدار پولی که مردم در نزد خود نگه میدارند.)و تقاضا برای کالا کاهش یافت و اصطلاحا کالا رو دست بنگاه و تولید کننده ماند و این باعث ایجاد بحران شد.پس بحران ۱۹۳۰ باعث شد که کلاسیک ها نتوانند بازی بازیگران را به درستی پیش بینی کنند.

در اقتصاد کلاسیک این فرض وجود دارد که عرضه با تقاضای کل برابر است ،ولی کینز می گفت این فرض همیشه برقرار نیست .به نظر او گاهی اقتصاد در سطح پایین تری به تعادل می رسد و تمام عوامل تولید به کار گرفته نمی شوند و بیکاری به وجود می آید.کینز معتقد بود برابری عرضه و تقاضا به معنی اشتغال کامل است،ولی به شهود  میتوان فهمید که این چنین نیست و به ویژه در دوران رکود،بیکاری وجود دارد.مفهوم اصلی او در تحلیل هایش تقاضای کل بود و آن را مجموع مصرف کل ،سرمایه گذاری کل و هزینه های دولتی تعریف می کرد.او بر این باور بود که با بالا رفتن تقاضای کل اقتصاد در سطح بالاتری به تعادل می رسد،همه عوامل تولید به کار گرفته می شوند و بیکاری از بین می رود .دولت هم از انجا که که هزینه هایش بخش مهمی از تقاضا به شمار می اید.میتواند با سیاست های انبساطی در این افزایش تقاضا نقش داشته باشد و اقتصاد را تکانی بدهد.

 

 

 

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

وبلاگ دانشجویی اقتصاد با دانشجویان بهشتی
وبلاگ دانشجویی اقتصاد با دانشجویان بهشتی

تقویم مطالب

خرداد 1402
ش ی د س چ پ ج
 1112
13141516171819
20212223242526
27282930310102
03040506070809
10